اس ام اس و پیامک های تسلیت به مناسبت تاسوعا و عاشورا حسینی
هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین! / با من بگو که آبرویت برده ام حسین؟
سوگند به موی مادرمان فاطمه، نشد / شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین!
آبی نبود اگر که تو دریا نمی شدی
مشکی نبود اگر که تو سقّا نمی شدی
حالا که مثل نور شدی و قمر شدی
ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی
○♠○♠○♠○♠○
مشک بر دوش به دریا آمد
همه گفتند که موسی آمد
نفس آخِر ماهیها بود
ناگهان بوی مسیحا آمد
○♠○♠○♠○♠○
افتادی از بلندی و آقا سرت شکست
ته مانده های زخمی بال وپرت شکست
وقتی عمود آمد وشقّ القمر که شد
تیر کمان میان دو چشم ترت شکست
○♠○♠○♠○♠○
با خنده پای اهل جفا می خورد زمین
ساقی میان علقمه تا می خورد زمین
کارش تمام می شود آن کس که عاقبت
سرلشگرش کنار لوا می خورد زمین
○♠○♠○♠○♠○
قرار شد بروی با شتاب برگردی
قرار بود که با مشک آب برگردی
شبیه رود به صحرا زدی عمو جانم
نبینم اینکه شبیه سراب برگردی
○♠○♠○♠○♠○
در خیمه صدای آب آب افتاد
در سینه زینب اضطراب افتاد
یک دست میان راه آب افتاد
یک دست به عشق آفتاب افتاد
○♠○♠○♠○♠○
چه شد که این همه تیر سوی پیکرت آمد
چه شد که مادر من جای مادرت آمد
نشد که آب بیاری حرم فدای سرت
ولی بگو چه بلایی سر سرت آمد
○♠○♠○♠○♠○
خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست
اصلی ترین ستون خیام حرم شکست
فریاد های «انکسری» بی دلیل نیست
در اوج درد تکیه گه آخرم شکست
○♠○♠○♠○♠○
من آب را وقتی فراهم کرده بودم
دل را تهی از ماتم و غم کرده بودم
قبل از زمانی که بریزد آبرویم
نذرش همه دار و ندارم کرده بودم
○♠○♠○♠○♠○
گر نخیزی تو زجا، کار حسین سخت تر است
نگران حرمم، آبرویم در خطر است
قامت خم شده را هر که ببیند گوید
بی علمدار شده، دست حسین بر کمر است
○♠○♠○♠○♠○
یک مشک، یک غیرت که از آن روبرو آمد
طفلی صدا زد بچه ها گویا عمو آمد
باید به استقبال آب و آبرویش رفت
وقتی عمو از جنگ آب و آبرو آمد
○♠○♠○♠○♠○
دست بوست گرچه آمد از هوا تیری سه پر
دید چشمت سوی خیمه می دود آنجا نشست
حلقه زد خون دور چشمت تا نبینی بعد را
که چگونه استخوان سینه مولا شکست
○♠○♠○♠○♠○
با قدی مثل کوه از سر زین
قمر از عرش خورد روی زمین
تیر در چشم و دست هم که نبود
چه کشید، آه ،آن غریب ترین
○♠○♠○♠○♠○
زلف خوش بوی تو بر هم چقَدَر پیچیده
چشم و ابروی تو بر هم به نظر پیچیده
بر سرت شانه زدی یا که عمودت زده اند
سر تو پهن شده شانه به سر پیچیده
○♠○♠○♠○♠○
او صدا میزد ولی سقا خجالت میکشید
از نگاه زینب کبری خجالت میکشید
او صدا میزد امان نامه گرفتم قوم و خویش
اوصدا میزد بیا… آقا خجالت میکشید
○♠○♠○♠○♠○
خبر پیچید سقا بهم پیچید
کنار خیمه ها آقا بهم پیچید
قمر افتاد، پشت سرش آفتاب افتاد
همین جا بود عاشورا بهم پیچید
○♠○♠○♠○♠○
همین که نام بلندش کنار من پیچید
میان هر دو جهان اعتبار من پیچید
شهاب هر چه رها شد به جان خویش خرید
ز بس که ماه حرم در مدار من پیچید
نظرات شما عزیزان: